شكل گيري وضعيت بياباني ايران

نحوه تشكيل و گسترش اكثر نواحي بياباني كشور، به ويژگي هاي زمين ساختي فلات ايران مربوط مي باشد. چهره سرزمين ايران در كرتاسه پاياني – پالئوسن به دنبال كوهزايي لاراميد (آلپي مياني) كه نتيجه آن پيدايش ارتفاعات البرز، زاگرس، سلسله كوههاي مشرق، جنوب و رشته كوههاي مركزي ايران بود دستخوش تغيير شد (1). اين واقعه منجر به از بين رفتن اقيانوس ها و درياها و محصور ماندن ايران مركزي در بين ديوارهاي كوهستاني گرديد كه اين امر مانع از نفوذ رطوبت به نواحي مركزي شده و از همين زمان ايران در زمره مناطق بياباني جهان درآمد.

نواحي صحرايي در سطح كره زمين، تقريباً در عرض هاي جغرافيايي بين 20 تا 30 درجه نيمكره شمالي و جنوبي قرار دارد. در اين عرض هاي جغرافيايي به علت برخورد هواي سردي كه از قطبين به طرف استوا در حركت است با هواي گرمي كه از استوا به سوي قطبين حركت مي كند باد بوجود مي آيد كه در برداشت، حمل و رسوبگذاري ذرات رسوبي در محيط هاي صحرايي نقش اصلي را ايفا مي كند(2 ).

رسوبات محيط هاي صحرايي شامل حمادا، سرير، سبخا و درياچه هاي نواحي صحرايي، وادي، لس و رسوبات ماسه اي بادي مي باشد(3 ).

بايد توجه داشت كه رسوبات صحرايي منحصراً به رسوبات تپه هاي ماسه اي كه خود بخشي از رسوبات ماسه اي بادي است اطلاق نمي گردد و ساير رسوبات را نيز در برمي گيرد ولي رسوبات تپه هاي ماسه اي به دليل فراواني بيشتر و نيز خساراتي كه ناشي از حركت آنها بوسيله باد مي باشد از اهميت بيشتري برخوردار است.

برخي محققين زمان شروع تشكيل تپه هاي ماسه اي را از اوايل پليوستوسن به بعد مي دانند. مطالعات انجام شده نشان مي دهد كه فاكتورهاي آب و هوايي پليوستوسن نسبت به زمان حاضر از تغييرات شديدتري برخوردار بوده است. در اين دوره، دماي كمتر هوا نسبت به زمان حاضر و دوره هاي كوتاه اما شديد بارندگي، باعث تخريب سنگ ها و حمل ذرات آواري به داخل دره ها و چاله هاي پست گرديد. در اواخر پليوستوسن (وورم1) افزايش دما بخصوص در تابستان، باعث خشكيدن درياچه هاي كم عمق گرديد(4). همچنين مقايسه شواهد چينه شناسي و داده هاي تاريخي (عبور لشكر اسكندر كبير از جنوب بيابان لوت)، شروع تاريخ زمين شناسي اخير ايران را همزمان با اقليم خشك ترشياري تاييد مي كند(4).

پراكنش توزيع تپه هاي ماسه اي بزرگ كه در زمان حاضر عموماً وضعيت ثابتي دارند نشان مي دهد كه در دوره وورم توزيع سيستم هاي فشار اتمسفري و جهت وزش بادها مشابه زمان كنوني بوده اما بطور قابل توجهي از شدت بيشتري برخوردار بوده است (4). در همين زمان وزش بادهاي شديد، باعث شروع فرسايش بادي و برداشت ماسه از نواحي وسيع رسوبات ناشي از سنگ هاي ميوسن بيرون آمده از آب و بستر درياچه هاي خشك شده و تپه هاي ماسه اي اوليه را ايجاد نمودند. پس از آن، دوره اي آغاز شد كه شامل 15 زيردوره سيلابي و بين سيلابي (مطابق با دوره هاي يخبندان و بين يخبندان در اروپا) بود. به اين ترتيب در دوره هاي سيلابي، ايجاد ذرات آواري قابل فرسايش و در دوره هاي بين سيلابي، خشكي همراه با وزش بادهاي شديد باعث ادامه روند فرسايش بادي و گسترش تپه هاي ماسه اي اوليه پليوستوسن گرديد(4).

استان يزد در قلب ايران مركزي، وارث بخش نسبتاً وسيعي از تپه هاي ماسه اي فلات ايران مي باشد. ارگ هاي عمده واقع در سطح استان، شامل « شتران»، « زرين » و « يزد » با مساحت دهها كيلومتر از جمله بزرگترين ارگ هاي كشور به شمار مي رود.

شواهد تاريخي درباره وضعيت تپه هاي ماسه اي (ارگ) يزد

ارگ يزد به لحاظ مجاورت با شهر يزد و نيز قابليت حركت تپه هاي ماسه اي آن بويژه از سمت غرب و شمال غرب شهر، از گذشته هاي تاريخي دور تاكنون مشكلات اجتماعي – اقتصادي عديده اي براي شهر يزد وآبادي هاي اطراف آن ايجاد نموده است.

از جمله مهمترين و شايد تنها منبع اطلاع ما از وضعيت گذشته اراضي بياباني و تپه هاي ماسه اي اطراف شهر يزد، خاطرات سياحاني است كه به اين ديار سفر نموده و اكنون در قالب سفرنامه ها در دسترس مي باشد.

البته بطور طبيعي سياحان به وصف بافت شهري، وضعيت صنايع و تجارت و آداب و رسوم مردم پرداخته و فقط برخي از آنها به وضعيت بيابان و تپه هاي ماسه اي منطقه اشاره نموده اند.

ماركوپولو – سياح و نيزي – مسير سفرش از يزد به كرمان را چنين توصيف مي نمايد: «اگر كسي بخواهد از اين سرزمين ها حركت كرده جلوتر برود بايد مدت هفت روز سواري كنان در صحرايي پيش رود كه تنها در مسير در سه نقطه مي توان توقف كرد»(5).

او دوريكوري پورده نونه(6) در آغاز سفر به آسياي غربي، جنوب شرقي و شرقي (30 – 1316 م ) از يزد ديدن نموده و ارگ يزد را چنين تشريح مي كند:

«به شهري رفتم به اسم يزد كه دورترين شهر ايران در سرراه هندوستان است و از درياي شن يك روز فاصله دارد. اما حالا اين دريا، يك پديده نادر و خيلي خطرناك است. اين دريا عبارت است از انبوهي از شن بدون كوچكترين نشاني از رطوبت و مثل دريايي كه دستخوش طوفان باشد. اين درياي شن در حركت است و مثل دريا موج مي زند بطوري كه مردم زيادي كه قصد عبور از ميان آن را داشته اند گرفتارش شده، خفه و دفن گرديده اند چون وقتي كه باد مي آيد شن ها به اطراف مي پرند و باد آنها را به طرف جلو مي راند و در جهت بادي كه مي آيد بصورت تپه روي هم انباشته مي شوند».

تقريباً 55 سال بعد از سفر اودرريكوري، ژنرال گاستايگرخان(6) گزارش مشابهي درباره شنزار شمال غربي شهر يزد دارد: «منزل همت آباد در دريايي از شن روان قرار دارد. دريايي كه در ميان خرابه هاي روستاهاي خالي از آدميزاد، سر به آسمان كشيده است. هر كس شب، راهش را در اين جا گم كند فقط در آن دنيا موفق به پيدا كردن آن خواهد شد. تمام منطقه عبارت از كوههاي شن است كه آدم در حالي كه تا زانو در موجهاي پر عمقش فرو مي رود راه را گم مي كند». وي منشاء اين شن ها را به دريايي خشك شده از زمان گذشته نسبت مي دهد.

استاك(6) در سال 1881 از شهر يزد ديدن نمود و در دومين روز سفرش، از شن هاي روان در جهت شمالي شهر يزد صحبت مي كند: «ما شش ميل انگليسي از ميان دريايي از تپه هاي شن عبور كرديم و دوبار راهمان را گم كرديم. اين همان شني است كه به طوري كه پيش بيني مي شود روزي شهر يزد را غرق خواهد كرد. اين شن، اشكزار قديم را پوشانده است. مسجد كه مركز ده قديمي را نشان مي دهد حالا تا وسط بنا در ميان تپه هاي شني فرو رفته است. اين تپه ها روي سقف خانه ها قرار دارند و دهكده به سمت شرقي محل سابق خود تغيير مكان داده است. وقتي باد شديد باشد ممكن است تپه هاي شني با تمام موجوديشان از محلي به محل ديگر نقل مكان بدهند. ما در اشكزار با يك چنين حالتي برخورد كرديم كه بعد از ظهر تمام حياط را با ابرهايي از شن پر كرد».

كلنل مك گرگر(6) يزد را چنين توصيف مي نمايد: «يزد در جايي واقع شده كه كلمه واحه دقيقاً در مورد آن مصداق دارد. اطراف شهر و دهات مجاور آنرا صحراي خشك فرا گرفته كه شن آن به تدريج بر مزارع دست اندازي مي كند. پيشترها مشكل مي توانستم باور كنم كه شهري اين چنين در شن مدفون شود و به كلي ناپديد گردد؛ ولي در شهر يزد اين پيشروي تدريجي آشكارا مشهود است. در چندين نقطه پيرامون شهر، شن از سر ديوارها گذشته و اكنون باد آنرا به داخل شهر مي آورد. وقتي كه از يزد بيرون آمديم، راهمان از منطقه اي شني و در عين حال كشت شده به طرف حجت آباد مي رفت، جايي كه چندي پيش كاروانسرايي زيبا و يك آب انبار ساخته شده است. تمام اطراف ما دريايي از شن بود».

سون هدين(7) در باره شن هاي روان يزد مي گويد: «مي توان از محل شهر دريافت كه شهر در خطر شن هاي روان است. شهر در حاشيه جنوبي يك فرورفتگي طويل قرار دارد و باد شمال غربي از ميان دو كوهستان شن هاي روان را بدون اينكه مانعي بر سر راه داشته باشد به طرف شهر مي راند».

در سفرنامه تاورنيه (8) در مورد شن زارهاي اطراف يزد چنين آمده است: «يزد شهر بزرگي است كه شن زاري آنرا احاطه نموده است. وقت بيرون آمدن از يزد بايد راهنمايي برداشت زيرا كه به اندك وزش باد، شن ها از اين سو به آن سو رفته تمام راه را مستور مي كند و تغيير شكل به وضع زمين و صحرا مي دهد».

اسكار نيدرماير (9) در سفرنامه اش با عنوان زير آفتاب سوزان ايران مي نويسد: «قسمت غربي شهر يزد توسط ريگ هاي نرم و مهاجم بلعيده مي شود بطوريكه يزد همواره به طرف مشرق پيشروي مي كند. منظره نهرهاي پر از شن و خانه هاي متروك كه دست خفه كننده ريگ نفس آن ها را گرفته بود سخت هراس به دل مي افكند».

حاج سياح (10) منظره اي را كه در هنگام خروج از يزد ديده چنين توصيف مي كند: «براي خروج از يزد به سوي اشكزار حركت كرديم. راه از ريگزاري است كه نظير آن كمتر ديده شده، صحرا پر از ريگ روان است. ممكن است كسي شب در آن صحرا بخوابد و باد چنان ريگ را به روي او بغلطاند كه نتواند برخيزد. بسيار جاها، كاروانسرا و آبادي ديده شد كه غرق ريگ شده، تنها آثاري نمودار است. قنات ها را در آنجاها تماماً با سفال كه كول گويند پوشانيده اند كه ريگ روي آن ها را گرفته به توي آب نمي ريزد».

لرد كرزن (11) نيز وضعيت مخاطره آميز يزد را چنين بيان مي دارد: «يزد در دشت شن زاري واقع و به وسيله رشته كوههايي از دو سمت جنوب و شمال محدود شده است. از طرف شرقي هم باد و طوفان همواره شن و خاك مزاحم را به ديوارهاي شهر فرو مي ريزد. بنظر مي رسد اين نوار مواج شني در جهت اصلي دره به طرف جنوب شرقي پيش مي رود اگر چه شرايط باد محلي مي تواند شن را وادار كند كه در سمت شرقي شهر جمع شود».

مطالب فوق نشانگر گوشه اي از جدال تاريخي شهر يزد و ماسه هاي روان است، جدالي كه تا سه يا چهار دهه قبل تقريباً با پيروزي و پيشروي تپه هاي ماسه اي همراه بوده است. در چنين شرايطي، وقتي كه توده هاي شن محله اي از شهر را به تصرف خود در مي آوردند، آن محله تخليه شده و ساكنان آن در مكاني بدون شن، خانه هاي تازه اي مي ساختند و زندگي باز هم ادامه مي يافت.

منابع مورد استفاده:

1 – احمدي، ح. 1377. ژئومورفولوژي كاربردي، جلد 2 : بيابان و فرسايش بادي. موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران. چاپ اول. 570 صفحه.

2 – موسوي حرمي، 1372. رسوب شناسي. موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوي. مشهد. چاپ سوم. 479 صفحه.

3-Reineck, H. E. and Sinjh, I. B. 1980. Depositional Sedimentary environments: 2nd ed. Springer – Verlag. New York. 549 P.

4-Krinsley, D. B. 1970. A Geomorphological and Paleoclimatological study of the Playas of Iran. Part I. Geological survey. United States Department of the Interior. Washington, D. C. 486 P.

5 – پيزايي، ر. 1363. سفرنامه ماركوپولو معروف به ايل ميليونه. مترجم: سجادي، م و آنجلادي جواني رومانو. انتشارات گويش. چاپ اول. 362 صفحه.

6- قلمسياه، ا. 1375. يزد در سفرنامه ها. موسسه فرهنگي-انتشاراتي سبز رويش. چاپ دوم.334 صفحه.

7- هدين، س. 1355. كويرهاي ايران. مترجم: پرويز رجبي. انتشارات توكا. تهران.

8- تاورنيه، ژ. ب.1363. سفرنامه تاورنيه. مترجم: ابوتراب خواجه نوري. تصحيح: حميد شيراني. انتشارات سنايي. چاپ سوم.

9 – نيدرماير، ا. 1363. زير آفتاب سوزان ايران. مترجم: كيكاووس جهانداري. انتشارات تاريخ ايران. تهران. چاپ اول.

10- سياح، م. ع. 1356. خاطرات حاج سياح يا دوره خوف و وحشت. تصحيح: سيف ا… گلكار. انتشارات اميركبير. تهران. چاپ دوم.

11- لردكرزن. 1340. ايران و قضيه ايران – جلد دوم. مترجم: وحيد مازندراني. بنگاه ترجمه و نشر كتاب. تهران.

يزدفردا                                                   تهيه كننده: مهندس عليرضا اميني (كارشناس ارشد بيابان زدايي)
با همكاري مهندس علي زارع (كارشناس ارشد مرتع
)

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا